نقد و بررسی فیلم Transcendenceدر مجله تخصصی نقد و بررسی راتن تمیتوز

اگر بخواهیم منصف باشیم باید اقرار کنیم “Transcendence/برتری” ایده های بزرگ خاص خودش را دارد،استعاره هایی علمی تخیلی که از زمان مطرح شدن ایده کامپیوترهای دارای احساس ذهن بینندگان را دهه ها مشغول خود کرده اند.

اما برای ساخت یک فیلم به چیزی بیش از ایده های بزرگ نیاز است و عدم انسجام سینمایی در این فیلم پر پیچ و خم و نا امید کننده مشهود است.در ژانر علمی تخیلی بیش از هر ژانر دیگری شاهد هل دادن مخاطب به سمت پذیرش ارادی فرض های فیلم و چشم پوشی از خطاهای آن هستیم.اما “Transcendence/برتری” با وجود سوراخ های متعدد در فیلم نامه موفق به انجام این مهم نشده و کل فیلم و ایده های آن تحت الشعاع این مشکلات قرار می گیرند.

جانی دپ نقش ویل کَستِر،نابغه کامپیوتری را بازی می کند که در آستانه ایجاد پیشرفتی بزرگ در زمینه هوش مصنوعی است.این مسئله او را تبدیل به هدف گروهی تروریستی می کند که اعتقاد دارند پیشرفت کامپیوترها زوال بشر را به هم راه خواهد داشت.

آن ها به جان ویل سو قصد کرده و او را به شدت مجروح می کنند.ویل که تنها پنج هفته برای زنده ماندن فرصت دارد شروع به بارگذاری و انتقال ضمیر و ذهن خود به پیشرفته ترین کامپیوتر موجود در جهان می کند،فرآیندی که توسط همسر او،ایوِلِن (رِبِکا هال) و هم کارش،مَکس واتِرز (پال بِتِنی)،پس از مرگ او هم ادامه پیدا می کند.اما این ویل “برتر” موجودی سرد و خطرناک است که جز جمع آوری دانش و قدرت هدف دیگری ندارد.مَکس بلافاصله متوجه این موضوع می شود و به اطرافیان خود از جمله هم کار دانشمند خود در زمینه کامپیوتر،جوزِف تَگِر (مُرگِن فریمِن)،و مامور فدرالی به نام بیوکَنِن (سیلییِن مُرفی) هشدار می دهد.اما زمان زیادی می برد تا ایوِلِن بفهمد ویل درون ماشین دیگر آن مردی نیست که او عاشقش بود.

این اولین فیلم والی فیستِر در مقام کارگردان است،او فیلم برداری زبر دست است که از زمان فیلم “Memento/یادآوری” تا کنون در تمام فیلم های کریستوفر نولان پشت دوربین بوده است.”Transcendence/برتری” که با استفاده از فیلم (نگاتیو) فیلم برداری شده ظاهر زیبا و جلوه های ویژه ای قابل ستایش دارد اما متاسفانه این موضوع در مورد خط روایی و شخصیت پردازی فیلم صدق نمی کند.قسمت های زیادی از فیلم از جمله قسمت مربوط به ویروس کامپیوتری با عقل جور در نمی آیند.ارتباط قوی ای بین جانی دپ و رِبِکا هال شکل نگرفته و داستان عاشقانه شخصیت های آن ها که نقشی حیاتی در جان بخشیدن به خط روایی داشته،واقعی از آب در نیامده است و شاهد تراژدی عاشقانه ای هستیم که رمق لازم را ندارد.

کارگردان این فیلم پر سر و صدا که تبلیغاتش مدتهاست تقریباً در هر جایی که مردم توقف می کنند به چشم می خورد، دوست و فیلمبردار بسیاری از آثار کریستوفر نولان یعنی والی فیستر می باشد که در آثار مهمی نظیر « تلقین / Inception » و « شوالیه تاریکی » با نولان همکاری داشته است اما اینبار خود تصمیم به کارگردانی گرفته و کریستوفر نولان هم در پس زمینه فیلم، دستی در تهیه کنندگی داشته است.

اما بزرگترین نگرانی مخاطبین درباره « برتری » نیز به همین اولین تجربه کارگردانی جناب فیستر باز می گردد که بهرحال برای ساخت اولین فیلم ، به سراغ سوژه ای ” دانش محور ” و مبتنی بر علم رفته و هزینه ای حدودا ۱۰۰ میلیون دلاری را هم به جان خریده. اما به نظر می رسد هرچقدر که والی فیستر در ساخت اولین فیلمش با چنین فضایی اعتماد به نفس داشته، « برتری » نیز به همان اندازه فستیوالی از فرصت های هدر رفته باشد که یکی پس از دیگری تبدیل به سوهان اعصاب تماشاگران شده اند!

دکتر ویل کستر ( جانی دپ ) و همسرش اوِلین ( ربکار هال ) در آستانه تحقق بخشیدن به یک جهش بزرگ در در تاریخ علم بشر هستند. دکتر کستر مدتهاست که بر روی پروژه هوش مصنوعی کار می کند و به تازگی موفق شده تا با استفاده از علم، برنامه ای خلق کند که قابل تفکر و تصمیم گیری دارد و از لحاظ احساسی نیز با انسان تا حد زیادی برابر می کند. اما این اختراع که می تواند یک گام بزرگ برای پیشرفت بشر باشد، با مخالفت تروریست ها مواجه می شود که معتقدند این اختراع می تواند نسل بشر را دچار بحران کند و به همین دلیل طبق رسم و رسوم همیشگی شان، تصمیم به ترور دکتر کستر می گیرند و در این راه نیز موفق می شوند.

دکتر کستر پس از ترور، با اینکه کماکان علائم حیاتی دارد اما بزودی از دنیا خواهد رفت از این رو همسرش اوِلین به کمک یک دوست خانوادگی و محقق به نام مکس واترز ( پُل بتانی ) تصمیم میگیرند تا مغز کستر را به کامپیوتر منتقل کنند. اما این اقدام باعث می شود که کستر که حالا یک برنامه کامپیوتری خودمختار با درک منحصر فرد باشد که به دنبال کسب قدرت است و هیچ ارتباطی با دکتر کستر واقعی ندارد و…

والی فیستر مقدمه « برتری » را به خوبی آغاز می کند. دکتر کستر در حال سخنرانی و ذکر جزییات درباره برنامه ای که احتمالاً از نظر خودش عالی است و اما بزودی متوجه می شویم که قرار هست نسل بشر را دچار مخاطره کند می باشد. سپس ما با ترورِ کستر مواجه می شویم که این یکی نیز به خوبی انجام می پذیرد و حالا مخاطب فیلم منتظر هست تا دنیای کستر مجازی شکل بگیرد اما فیلم درست در زمانی که کستر و در واقع جانی دپ به کامپیوتر منتقل می شود، مشکلاتش آغاز می شود و رفته رفته این مشکلات رو به فزونی می دارد و در نهایت به نقطه ای می رسد که تماشاگر فقط منتظر پایان فیلم است.

والی فیستر در « برتری » علناً به جز ایده اولیه جذاب داستان ، حرفی برای گفتن نداشته و با طرح سوالات و سپس دادن پاسخ های سطحی به آن ، به شکل عجیبی تمام فرصت ها را هدر داده و « برتری » را در حد یک درام معمولی به تصویر کشیده است. یکی از مهمترین بخش های فیلم که مانور تبلیغاتی زیادی بر روی آن شده بود، رابطه میان همسر اوِلین ( همسر کستر ) و کستر مجازی بود که علناً به جز یک کنش و واکنش ساده احساسی هیچ حرف تازه ای که بتواند تمایز خود را عیان سازد ندارد. ممانعت های عجیب اوِلین با خاموش کردن کستر با اینکه شاید او باید بیش از هرکس دیگری شرایط را درک کند، سرآغاز این مشکلات است که با خواندن ذهن او توسط کستر کامپیوتری و دیالوگ های نه چندان پرمغز میان این دو ادامه پیدا می کند البته « برتری » ویژگی های مثبتی هم دارد که تقریباً تمامی آنها در بخش فنی قابل رویت هستند.

فیلمبرداری قابل توجه ، یکی از مزیت های تماشای « برتری » است که البته اینبار دیگر خودِ فیستر آن را عهده دار نبوده و به وسیله فیلمبردار نسبتاً گمنامی به نام ” جس هال ” انجام گرفته است. جلوه های ویژه فیلم هم که هزینه زیادی ( به نسب یک اثر غیراکشن ) را شامل شده، از کیفیت بالایی برخوردار است و قابلیت این را دارد که بتواند هیجان لازمه را به مخاطب منتقل کند.

جانی دپ به عنوان بازیگر نقش اصلی « برتری » ، اگرچه تمام تلاش خود را برای واقعی تر کردن هرچه بیشتر کستر دیجیتالی به کار بسته اما متاسفانه مانند روند چند سال گذشته دوران بازیگری دپ، « برتری » در سطحی نیست که بتواند وی را از مشکلات سینمایی که در چند سال اخیر تجربه کرده رهایی ببخشد.

پس از انتقادات فراوانی که نسبت فیلم ضعیف « رنجر تنها » و علی الخصوص حضور جانی دپ در این فیلم به همراه داشت، « برتری » می توانست نقطه آغاز مجدد برای جانی دپ باشد اما این اتفاق رخ نداد. ربکا هال هم که پس از « ویکی ، کریستینا ، بارسلونا » نتوانست موفقیتی در هالیوود کسب کند ( البته فیلم « مداربسته/ Closed Circuit » در سال ۲۰۱۳ یکی از آثار خوش ساخت سینما بود که در مجموع زیاد تحویلش نگرفتند ) ، در نقش اوِلین شاید پیچیده ترین شخصیت فیلم باشد که حضورش اغلب به واسطه پیشبرد درام میان او و کستر می باشد. اِولین از معدود شخصیت های فیلم « برتری » است که می توان او را درک کرد. دیگر بازیگران فیلم از جمله مورگان فریمن و سیلیان مورفی نیز کار خاصی به جز حرکت از نقطه A به نقطه B صورت نداده اند و در مجموع درخششی نداشته اند