«برج تاریک»، فیلمی بر گرفته از رمان مشهوری به همین نام از “استیفن کینگ” میباشد. فیلم جدید کینگ، که در ژانر اکشن، ماجراجویی، علمی-تخیلی و وسترن معرفی میشود، روایتگر داستان مردی به نام “رولند دستچین” با بازی ادریس البا است که وظیفه دارد تا ابد از برج تاریک در برابر مرد سیاهپوشی به نام “والتر اودیم” با بازی متیو مک‌کانهی محافظت کند، در صورتی که برج توسط مرد سیاهپوش سقوط کند یا ویران شود، آخرزمان رخ خواهد داد و نبرد بین این دو کارکتر بیشتر به درگیری خیر و شر در برابر نابودی جهان است.

سری داستانهای « برج تاریک » از استیون کینگ، از جمله محبوب ترین و مشهورترین آثار این نویسنده برجسته می باشد که طرفداران بسیاری زیادی در سراسر جهان دارد.« برج تاریک » خوشبختانه در کشورمان نیز سالهاست که توسط انتشارات افراز و با ترجمه خانم ندا شادنظر روانه بازار شده و علاقه مندان می توانند به راحتی آن را تهیه و مطالعه بفرمایند.

اما پروسه ساخت فیلم « برج تاریک » یکی از عجیب و غریب ترین ها در نوع خود می باشد که با توجه به زمان اکران فیلم، می توان مدت زمان آن را یک دهه عنوان نمود. نخستین بار جی جی آبرامز در سال ۲۰۰۷ اعلام آمادگی نمود تا فیلم را کارگردانی کند اما به دلایلی از پروژه کنار کشید و سپس نوبت به ران هاوارد رسید که او هم مدت زمان ۵ سال را صرف ارائه اطلاعات درباره این پروژه کرد و نام بسیاری از بازیگران مشهور برای بازی در این فیلم مطرح شد. اما در نهایت این نیکلای آرسل بود که ساخت فیلم را در سال ۲۰۱۵ برعهده بگیرد و بالاخره اثر را روانه سینما نماید! جالب آنکه فیلم در یک اکران خصوصی برای مخاطبین با واکنش های به شدت منفی مواجه گردید که سبب شد شرکت سونی با صرف هزینه ۶ میلیون دلار، برداشت های مجددی را برای فیلم در نظر بگیرد و پرداخت بیشتری را راجع به شخصیت اصلی داستان بکار گیرد!

داستان فیلم درباره پسری به نام جیک ( تام تیلور ) می باشد که رویایی عجیب اما واضح می بیند. او در این رویا مردی سیاهپوش را مشاهده می کند که در پی نابودی دنیا به وسیله استفاده از کودکان می باشد و در این بین مردی هفت تیرکش هم قصد متوقف کردن او را دارد. جیک بزودی متوجه پورتالی می شود که او را به دنیای دیگر و در واقع آنچه که در رویا می دیده می برد و با مرد هفت تیرکشی به نام رولاند ( ادریس البا ) آشنا می شود و با او تشکیل یک گروه را می دهند تا از برج تاریک محافظ نمایند و اجازه ندهند تا دست مرد سیاهپوش (متیو مک کانهی) به آن برسد که قصد منهدم کردن آن و ویرانی دنیا را دارد اما…

اگر بنا باشد تا سلسله کتاب های « برج تاریک » را کنار بگذاریم و فکر کنیم که فیلم بصورت مستقل و نه اقتباس شده ساخته شده ، می توان وضعیت بهتری برای آن متصور شد. در این صورت « برج تاریک » اثر اکشن بی مغزی است که همانند بسیاری از آثار اکشنی که در سالهای گذشته اکران شده اند و به دست فراموشی سپرده شده اند ( مانند « جان هکس » ، کسی این اثر را به یاد دارد؟! ) اکشنی است که در آن شخصیت پردازی از فرط فقدان، ناله می کند و خبری از دمیدن چارچوب برای آنان نیست. فیلمنامه درهم و آشفته که گلوله حرف اول و آخر را می زند و باقی داستان تنها نحوه رسیدن به نقطه ای است که در آن گلوله شلیک شود!

اما حقیقت تلخ درباره « برج تاریک » که اتفاقاً کار او را سخت تر کرده این است که این اثر اقتباسی است از یکی از مشهورترین آثار استیون کینگ که طرفداران دو آتشه بسیار زیادی در سراسر جهان دارد که منتظر اکران فیلم و تماشای دنیای اعجاب انگیز کینگ بر پرده سینماها بوده اند اما هرچه بیشتر فیلم را مشاهده کردند، کمتر نشانی از کینگ در آن یافتند. در نسخه سینمایی، خبری از بسط دنیای عجیب و متفاوتی که شخصیت ها در آن به جان یکدیگر می افتند نیست و به نظر می رسد که میزانسن بی اهمیتی باشد. شخصیت های داستان و در راس آنها مرد سیاهپوش نیز توان تبدیل شدن به یک شخصیت سینمایی را ندارد و هرگز از تک بُعدی بودن فاصله نمی گیرد.

الهام گرفتن جسته و گریخته از مجموعه کتاب های « برج تاریک » نیز یکی از ویژگی های عجیب و غریب فیلم است که بر نکات منفی اثر افزوده است. در واقع سازندگان برای ساخت نسخه سینمایی « برج تاریک » چندین نسخه از کتاب را ورق زده و مطالعه کرده اند و از هر بخشی که خوششان آمده، آن بخش را هایلایت کرده و به فیلم منتقل کرده اند بدون آنکه توجهی به پیوستگی آن با موقعیت های فیلمنامه داشته باشند. نتیجه آن شده که به یکباره در داستان مواردی مطرح می شود که ربطی به کلیت داستان ندارد اما چون برای سازندگان جذاب بوده، تصمیم گرفتند آن را به داستان اضافه نمایند!

در میان بازیهای فیلم وضعیت ادریس البا نسبت به سایرین بهتر است و بهرحال قرار است قهرمان خسته ای باشد که اعصاب ندارد و همیشه در حال پر کردن خشاب اسلحه اش است و در لحظاتی از فیلم نیز نصیحت هایی را بر زبان جاری می سازد. البا در حد قابل قبولی توانسته رولاند را به سینما بیاورد و حداقل تماشای او را بر پرده سینما قابل تحمل کند. اما در نقطه مقابل، وضعیت متیو مک کانهی ناامید کننده است و بطور کل، انتخاب او برای حضور در یک اثر اکشن تخیلی خیلی ایده مناسبی نبوده. لحن بیان مک کانهی و نحوه بازی او با کلیت فیلم هماهنگ نیست و تلاش او برای همرنگ شدن با یک اثر اکشن  تخیلی – وسترن نیز جواب نداده و به نظر می رسد او در کل فیلم، سرگردان است.