«بتمن آغاز می‌کند»، فقط آغازی دوباره برای مجموعه‌ای محبوب و مشهور نبود. این قسمت دوران جدیدی را نه فقط برای شخصیت بتمن، بلکه تمام اقتباس‌های ابرقهرمان‌های بعد از خود کلید زد. «بتمن آغاز می‌کند»، آن قصه‌های ابرقهرمانی فانتزیِ سنتیِ دهه‌ی ۹۰ را برمی‌دارد و به آن زاویه‌ و ماهیت جدی، تاریک، واقع‌گرایانه، عمیق و باشخصیت می‌دهد. این صفات فقط در رنگ و طعمِ اثر ایجاد نشده‌اند تا صرفا از لحاظ ظاهری و اتمسفر سبب تحولی در فرمول‌های سبک ابرقهرمانی شوند، بلکه چشم‌انداز کریستوفر نولان در روایت داستان بروس وین، کاری کرده تا در حقیقت شاهد دریایی از پیچ‌ و‌ خم‌های محرمانه، مبهم، اسرارآمیز و فرامتنی باشیم که جان می‌دهند برای تحلیل و تفسیرهای گوناگون. چه کسی فکرش را می‌کرد، یک روز وقتی به تماشای یک فیلم پاپ‌کورنی تمام‌عیار می‌نشینیم، ذهنمان هم به چالش کشیده شود و رویدادها و دغدغه‌های زندگی واقعی‌ خودمان را در قالب گاتهام و مردمانش ببینیم. اینکه با قهرمانی روبه‌رو شویم که اینقدر شکسته، پُرلغزش و در سایه است که دقیقا مطمئن نیستیم آیا می‌توانیم بدون شک و تردید در کنارش بیاستیم یا نه. و از سویی دیگر، ضد قهرمان‌ها را بیرون از لباسِ تمام سیاه‌شان ببینیم. از بحث‌های روانکاوانه گرفته تا تم‌های مخفی و رمزآلودی که از طریق نمادگرایی دقیق فیلمساز روایت می‌شوند و به نبرد به ظاهر ساده و یک‌خطی بتمن، عمق پیچیده‌تری می‌بخشند. به علاو‌ه‌ی دیگر بحث‌های شایع و مرسومِ تئوری‌های توطئه و جامعه‌های مخفی که دور از چشم مردم عادی، فعالیت می‌کنند.

در «بتمن آغاز می‌کند» نولان به روش دیگری از تکنیک کند و کاو در ذهن کاراکترش استفاده می‌کند. چون می‌داند طراحی درونی، پراغتشاش و پیچیده است که به شخصیتی چندلایه و قابل‌باور می‌انجامد. با توجه به گفته‌ی روانشناسانِ بزرگ تاریخ مثل فروید و یونگ می‌دانیم که آسیب و ضربه‌های روانی و ثبیتِ عناصر آنها بر ذهن، از دوران کودکی شروع می‌شود و به مرور سبب شکل‌گیری خصوصیاتِ فرد می‌شود. سقوط در چاه هم دقیقا همان لحظه‌ای است که بروس وین، حادثه‌ی تعیین‌کننده‌‌ی نهایی زندگیش را تجربه‌ می‌کند. او از تاریکی می‌ترسد و از خفاش‌ها هراس دارد. اما چرخشِ اجتناب‌ناپذیرِ اتفاقاتِ زندگی، به جایی می‌رسد که بروس دقیقا تبدیل به همان چیزی می‌شود که از آن هراس دارد: خفاشی سیاه و شیطان‌وار. شاید این تعریف با توجه به شخصیت مثبت بتمن و همچنین جایگاه جوکر و دیگر آنتاگونیست‌ها عجیب به نظر برسد، اما به محض اینکه رویه‌ی سرد و مخفی واقعیتِ شخصیتِ بروس وین را درک کنید، به سرعت این کلمات معنای کاملا قابل‌درک و صحیحی به خود می‌گیرند.

در بسیاری از جهات، «بتمن آغاز می‌کند» مثل یک فیلم ضد-ابرقهرمانی است. به جای اینکه دنیای فانتزی‌ بسازد که ابرقهرمانانش به راحتی بتوانند در آن اعلام وجود کرده و زندگی کنند، کریستوفر نولان و دیوید اس. گویر، عنصر ابرقهرمان را از دنیایی که ما همیشه عادت به دیدن‌شان داریم خارج می‌کنند و آن را در همین دنیای واقعی خودمان قرار می‌‌دهند. در ادامه سوال‌های جدی و سیاهی درباره‌ی اینکه چه چیزی یک نفر را به جلو پیش می‌راند تا لباس به تن کند و با جرایم مبارزه کند و عواقب‌های ناشناخته‌اش را هم به جان بخرد، مطرح می‌شود. در این بین، بسیاری از حدس و گمان‌ها و افکارهایمان را نیز به چالش می‌کشد. این فقط به طور کلی مربوط به ژانر ابرقهرمانی نیست، بلکه در رابطه با چشم‌اندازی است که ما از اسطوره‌شناسی بتمن در ذهن داریم. برای مثال به گاتهام سیتی نگاه کنید. برای مدت‌های مدیدی بود که گاتهام به عنوان شهرِ گوتیگِ کابوس‌وارِ همیشه‌ تاریک ترسیم می‌شد. اما نولان برای اولین‌بار گاتهام خود را به شکل کلان شهری روشن، پرزرق‌و‌برق و مدرن مثل شیکاگو معرفی می‌کند. خیلی‌‌ها گله می‌کردند که به کنار راندن خیلی از المان‌های تنظیمات داستانی بتمن و کاستن از اکشن‌ها، فیلم را بیش از اندازه «واقع‌گرایانه‌تر» (واژه‌‌ای ترسناک) می‌کند و بتمن را از اصل و ریشه‌اش دور می‌کند. من با این گله‌ها موافق نیستم. وقتی بقیه‌ی دنیا اینقدر به‌شکل سنگ‌گونه‌ای جدی، سخت و بی‌احساس شده. حضور شخصیتی مثل بتمن در آن به اندازه‌ی کافی احساس فانتزی‌وار خودش را ایجاد می‌کند. تازه در چنین اتمسفر رئالی، حضور چنین کاراکتری واقعا بهتر احساس می‌شود.

«بتمن آغاز می‌کند» در زمینه‌ی تثبیتِ بروس وین و بتمن به عنوان دو شخصیت کاملا جدا، چگونگی به وجود آمدن و شکل‌گیری‌شان، نبرد بروس برای سفر از سوی شیطانی وجودش به سوی روشنایی و بدست گرفتن کنترل آن، واقعا تماشایی و شگفت‌انگیز است. «بتمن آغاز می‌کند» در نمایش جلوه‌ی واقع‌گرایانه‌ی شخصیت‌‌های کمیک‌بوکی، عمیق عمل می‌کند و ما را در درامی پرپیچ‌و‌خم از برخورد بروس با خودش و دیگران رها می‌کند. نولان این سوال را از ما می‌پرسد که چگونه می‌توان از یک آسیب تخریب‌کننده که تمام روح‌مان را به لجن کشیده، برخاست، در نبرد با آن پیروز شد و از آن زشتی‌ها برای یاری رساندن به دیگران بهره گرفت. و جواب زیبایی هم به این پرسش می‌دهد. اما «بتمن آغاز می‌کند» هرچقدر در تحلیل و موشکافی ماهیت بشر و تقابل آن با اهریمن خوب بود، نولان در «شوالیه‌ی تاریکی»، چندین برابر کامل‌تر ظاهر شد و همه‌چیز را وارد مرحله‌ی آشوب‌وارتر و انقلابی‌تری کرد.


 نقاط قوت

  • شخصیت پردازی خوب
  • اجرای خوب بازیگران اصلی
  • روایت داستان ساده و روان
  • فیلمبرداری خوب
  • موسیقی متن به یادماندنی

 نقاط ضعف

  • داستان متوسط
  • جلوه های ویژه متوسط
  • ضعف در صحنه های اکشن