نقد و بررسی فیلم The Fate of the Furious 8 در مجله تخصصی نقد و بررسی راتن تمیتوز

ببینید از فیلمی که اسم احمقانه‌ای مثل «سرنوشت خشمگین» (فیلم The Fate of the Furious) دارد و در این نقد فیلم سراغ آن رفته‌ایم، انتظار زیادی نمی‌رود! این را به خاطر این می‌گویم که در چند وقت اخیر در سایت با کامنت‌های متعددی برخورد می‌کنم که از «سریع و خشن ۸» اعلام بیزاری می‌کنند چون فکر می‌کنند این فیلم به خاطر اینکه درباره‌ی تعقیب و گریزِ یک لامبورگینی نارنجی روی دریای یخ‌زده‌ا‌ی در روسیه با یک زیردریایی اتمی است، فیلم خوبی نیست و با حسرت قسمت‌های اول مجموعه را به یاد می‌آورند که به یک سری مسابقه‌های غیرقانونی معمولی بین ماشین‌بازهای لس آنجلس خلاصه شده بود. اما حقیقت این است که مجموعه‌ی «سریع و خشن» به‌طرز اجتناب‌ناپذیری در طول این سال‌ها با تغییر و تحول‌های دگرگون‌کننده‌ای روبه‌رو شده است و دلیلش هم به تغییر و تحولِ فضای هالیوود در چند سال اخیر برمی‌گردد.

شاید مسابقه‌‌ی چندتا ماشین‌باز در سال ۲۰۰۱ می‌توانست تماشاگران را به سینماها بکشاند، اما هم‌اکنون در دورانی به سر می‌بریم که عقل اکثر تماشاگران کژوآل سینما به چشمشان است. یعنی یکی از فاکتورهای اصلی فروش فیلمتان، هرچه بزرگ‌تر و پرزرق‌و‌برق‌تر بودنِ اکشن‌ها و هرچه بلندتر بودنِ قد و قواره‌ی انفجارهایش است. پس تعجبی هم ندارد که «سریع و خشن» آرام آرام به این سمت متمایل شد و از آنجایی که به خاطر پس‌زمینه‌اش از شخصیت‌های پرطرفداری بهره می‌برد، به مجموعه‌ای تبدیل شد که در حال حاضر یکی از اندک‌ فیلم‌های غیرابرقهرمانی/کامیک‌بوکی است که بیشتر از آنها می‌فروشد و در ارائه‌ی هرج و مرج‌های انفجاری غول‌پیکر و جلوه‌های ویژه‌ گران‌قیمت بی‌رقیب است. پس غیرعادی هم نیست که چند نسخه‌ی اخیر مجموعه در بهترین حالت میلیاردی شده‌اند و در بدترین حالت به فروش‌های سرسام‌آوری دست پیدا کرده‌اند.

اما مهم‌ترین دلیل موفقیتِ «سریع و خشن‌»ها در بین عموم مردم این است که حقیقتا بی‌کله هستند. این فیلم‌ها به هیچ دانش ابتدایی خاصی برای تماشا نیاز ندارند. همه‌چیز به جر و بحث و مشت و لگدپراکنی و ماشین‌سواری و تعقیب و گریز یک سری راننده‌ی خوش‌تیپ و حرفه‌ای خلاصه شده است. راستش فکر کنم اگر با مقاله‌های من همراه بوده باشید می‌دانید که من عاشق چنین فیلم‌هایی هستم.

فیلم‌هایی که هدفشان چیزی والاتر از سرگرم کردن مخاطب نیست و آن‌قدر دیوانه هستند که برای این کار هیچ سد و محدودیتی جلوی خود نمی‌بینند و این دقیقا همان چیزی است که آنها را به آثارِ والایی تبدیل می‌کند. چون سرگرم کردنِ بی‌وقفه‌ی مخاطب چیزی است که هرکسی قادر به انجام آن نیست و من شیفته‌ی فیلم‌هایی هستم که برای این کار منطق و قوانین دنیای واقعی را زیر پا می‌گذارند و صحنه‌هایی را جلوی رویمان می‌گذارند که هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم یک روزی ببینیم و از این طریق حس پرشور و حرارتی را در وجودمان زنده می‌کنند که هیچ فیلم دیگری نمی‌تواند به آن دست پیدا کن

در قسمت جدید « سریع و خشمگین » ، دام (وین دیزل) به همراه لتی ( میشل رودریگز ) برای لذت بردن از ماه عسلشان به هاوانا رفته اند و یک زندگی سالم و بدون خرابکاری را پیش گرفته اند.

مسئله این است که دام فلسفه‌ی خاص خود را برای مقابله با دست‌اندازهایی که زندگی جلوی رویشان می‌گذارد دارد. او باور دارد تمام بدبختی‌های دنیا توسط یک مسابقه‌ی غیرقانونی تر و تمیز در خیابان‌های شهر قابل‌حل شدن هستند. پس آنها مسابقه می‌دهند. آقای طلبکارِ کوبایی در یک ماشین خوشگل و سالم و دام هم در لگنِ فامیلش که حتی به درد له شدن در قبرستانِ ماشین‌ها هم نمی‌خورد.

اما دام بهمان یادآور می‌شود که نوع ماشین مهم نیست، مهم کسی است که پشت فرمان می‌نشیند. خلاصه دام با کمی دست‌کاری این لگن را برای مدت کوتاهی به یک گلوله‌ی آتش تبدیل می‌کند. بله، ماشین دام به معنای واقعی کلمه وسط مسابقه آتش می‌گیرد و از آنجایی که شعله‌های آتش جلوی دیدش را می‌گیرند، او را مجبور می‌کنند تا چند صد متر پایانی مسابقه را دنده عقب رانندگی کند.

وقتی دام مسابقه را برنده می‌شود، بازنده سوییچش را به او تقدیم می‌کند و می‌گوید: «ماشینو برنده شدی و احترامم رو به دست آوردی». کسانی که تا همین چند دقیقه پیش برای هم شاخ و شانه‌کشی می‌کردند، حالا بدل به رفقای درجه‌یکی شده‌اند. این افتتاحیه‌‌ی فوق‌العاده مناسبی برای قسمت هشتم است که نه تنها به مسابقه‌های خیابانی قسمت‌های اول مجموعه اشاره می‌کند، بلکه حاوی جنون قسمت‌های بعدی مجموعه هم است.

از اینجا به بعد هروقت فیلم سراغ چنین اکشن‌هایی می‌رود در بهترین لحظاتش به سر می‌برد و وقتی در مقدمه‌چینی این اکشن‌ها قرار دارد یا سعی می‌کند حرف‌های گنده‌تر از دهانش بزند و پایش را از گلیمش درازتر کند حوصله‌سربر و خسته‌کننده شده و از هدف اصلی‌اش که سرگرم کردنِ مخاطب است دور می‌شود و راستش را بخواهید تعداد صحنه‌‌های خنثی «سریع و خشن ۸» خیلی بیشتر از صحنه‌هایی است که به خاطرشان این فیلم‌ها را دوست داریم.

اما در این وضعیت رویایی، ناگهان سر و کله یک هکر مرموز به نام سایفر ( شارلیز ترون ) پیدا می شود که هدفش عضویت دام در تیم خرابکارانه خودش است. در کامل تعجب، دام نیز به عضویت او و گروهش در می آید تا بتواند برای یک خرابکاری بزرگ آماده شود و البته به گروهش نیز خیانت می کند و آنان را به دردسر می اندازد. پس از این اتفاقات، یک مامور دولتی به اسم هیچکس ( کرت راسل ) گروه سریع و خشن را دور هم جمع می کند تا ببینند دام و افرادش با خودشان چند چند هستند و…

برای تماشای « سرنوشت خشن » پیش از هرچیزی نیاز هست تا ذهنتان را بطور تمام و کمال از منطق های رایج زندگی خالی کرده و با این ذهنیت به سراغ فیلم بروید که قرار نیست هیچ چیز را سر جایش ببینید و هدف سازندگان تنها و تنها بالا بردن هیجان و آدرنالین خون شماست! فیلم در بخش فیلمنامه یک شکست خورده تمام عیار محسوب می شود اما به نظر نمی رسد که طرفداران این سری به دنبال فیلمنامه ای در « سرنوشت خشن » باشند و یا اصلاً اهمیتی به آدمهای داستان بدهند. غش کردن دام به سمت دشمن همانقدر مضحک و عجیب است که خارج شدن دکارد از زندان می باشد! بطور خلاصه باید گفت که این شخصیت ها قرار نیست مخاطبینشان را درگیر کنند بلکه ماشین زیر پایشان است که سرنوشت آنان را رقم خواهد زد!

اما قبلش بگذارید از دوتا از بزرگ‌ترین مشکلات روایی فیلم بگویم: خیانت تورتو به خانواده و دوستانش و سایفر، آنتاگونیست این فیلم با بازی شارلیز ترون. اینها دوتا از مهم‌ترین ابزارهای سازندگان برای هایپ و تبلیغات این قسمت بودند. یکی از سوالاتی که قبل از تماشای فیلم داشتیم این بود که چه چیزی باعث شده دام به مصاف با خانواده و دوستان خودش برود.

آن هم کسی مثل دام که اگر یک‌دفعه درباره‌ی ارزش خانواده شعار ندهد، آرام نمی‌گیرد و آن را مقدس‌ترین چیز زندگی‌اش می‌داند. اما حالا که فیلم را دیده‌ام باید بگویم این حرکت چیزی بیشتر از یک حرکت تبلیغاتی نبوده است. نه تنها دلیل روی برگرداندنِ تورتو از تیم همیشگی‌اش و همکاری با بدمن فیلم خیلی ساده و پیش‌پاافتاده است، بلکه این موضوع باعث حذف یکی از ویژگی‌ها و جاذبه‌های حیاتی مجموعه از این قسمت نیز شده است: رابطه‌ی بین تورتو با دیگر اعضای گروهش. در نتیجه «سریع و خشن ۸» برای مدت بسیار طولانی‌ای که تقریبا تا اواخر پرده‌ی آخر ادامه دارد، در تضاد با چیزی که این مجموعه را از همان ابتدا جذاب کرده بود قرار می‌گیرد.

 پس اینکه دکارد شاو این‌قدر راحت به یکی از اعضای کلیدی تیم دام تبدیل می‌شود کمی باورنکردنی است، اما شخصا این موضوع زیاد اذیتم نکرد. چون بده بستان‌های بین دکارد و هابز آن‌قدر بامزه و خنده‌دار هستند که اگر من هم جای سازندگان بودم بی‌خیال باورپذیری قصه می‌شدم و از این پتانسیل نهایت استفاده را می‌کردم. دکارد و هابز شاید شبیه دوتا مرد عضلانی و جدی به نظر برسند، اما رفتارشان مثل دوتا پسربچه‌ی دبستانی است که بی‌وقفه می‌خواهند روی یکدیگر را کم کنند. چه از نظر لفظی و چه از لحاظ فیزیکی.

هابز مثل یک تخته سنگ غول‌پیکر و متحرک می‌ماند که به‌طرز «هالک»‌واری در مقابل حملاتی که بهش می‌شود مقاومت می‌کند و جمجمه‌ی دشمنانش را خرد می‌کند. در مقابل دکارد شاو به‌طرز «ناتاشا رومانوف‌»واری مبارزه می‌کند. یک آکروباتیک‌باز و پارکورباز حرفه‌ای که با استایل دشمنانش را سیاه و کبود می‌کند. تماشای نحوی مبارزه‌ی متفاوت آنها در سکانس فرار از زندان یکی از بهترین‌های این قسمت است. اما بهتر از آن صحنه‌ی تهدیدِ هابز (فرستادن دندان‌های دکارد به شکمش و نحوی مسواک زدن آنها) است که حتی باعث خنده‌‌ی خود دکارد هم می‌شود.

خلاصه رابطه آنها آن‌قدر خوب است که از همین حالا برای فیلمی با محوریت متلک‌های دوستانه‌ی این دو نفر به یکدیگر پایه‌ام. قابل‌ذکر است که دکارد یک صحنه‌ی اکشنِ تکی که شامل محافظت از یک بچه می‌شود نیز دارد که خیلی خوب از کار درآمده است. تماشای استاتهام در حال حرف زدن با یک نوزاد وسط ریختن خونِ آدم‌بد‌ها مطمئنا جزو بهترین اکشن‌های کل مجموعه است.

حتما تا حالا می‌دانید که کله‌خراب‌ترین سکانس «سریع و خشن ۸»، تعقیب و گریز یک زیردریایی اتمی با ماشین‌‌بازهایمان روی یک خلیج یخ‌زده است. چرا که تمام تبلیغات فیلم روی این سکانس تمرکز کرده بودند. داریم درباره‌ی سکانسی حرف می‌زنیم که قلب این فیلم است و اگر بد از آب در می‌آمد، مطمئنا روی کل اثر تاثیر منفی جبران‌ناپذیری می‌گذاشت. اما خوشبختانه چنین اتفاقی نیافتاده است.

سکانس زیردریایی به راحتی می‌تواند لقب جنون‌آمیزترین سکانس کل مجموعه را به دست بیاورد. با تعقیب و گریزی طرفیم که نه تنها در منطق یک فیلم سینمایی نمی‌گنجد و بیشتر شاهد نمونه‌های آن در بازی‌های ویدیویی بوده‌ایم، بلکه کم و بیش شبیه یک بازی ویدیویی مسابقه‌ای هم کارگردانی شده است. نتیجه این است که شخصا احساس می‌کردم در حال تماشای نسخه‌ی جدید بازی قدرندیده‌ی Split/Second هستم. در آن بازی هم با یک سری ماشین‌های خوشگل در عجیب‌ترین مکان‌ها مسابقه می‌دهیم و برای نابود کردن حریف‌مان، توانایی ترکاندن ساختمان‌ها و سدها و پمپ بنزین‌ها و هزارجور چیز دیگر را داریم. و شخصا در طول این سکانس به‌طرز لذت‌بخشی یاد این بازی افتادم. مخصوصا با توجه به اینکه فرم کارگردانی اف. گری گری با کارگردانان قبلی مجموعه فرق می‌کند.

یکی از چیزهایی که همیشه یکی از نکات اعصاب‌خرد‌کنِ قسمت‌های اخیر مجموعه بوده و در قسمت هشتم به درجه‌ی غیرقابل‌تحملی می‌رسد عدم اعتقاد سازندگان به پرداخت غیرعلنی به تم‌های داستانی‌شان است. سری «سریع و خشن» همیشه درباره‌ی یک تم مشترک و تکرارشونده بوده است و آن هم این است که این خلافکارانِ سارقِ ماشین که حالا به ابرقهرمانان ناجی دنیا تبدیل شده‌اند یک «خانواده» هستند. کلمه‌ی «خانواده» آن‌قدر توسط کاراکترهای مختلف در «سریع و خشن ۸» تکرار می‌شود که گویی تماشاگران بعد از هشت فیلم از این تم خبر ندارند و کماکان باید شیرفهم شوند. وقتی یکی از کاراکترها انگیزه‌ی جدید دام را زیر سوال می‌برد، دیگران ناراحت می‌شوند و جواب می‌دهند که او هیچ‌وقت به «خانواده‌»‌اش پشت نمی‌کند.

اگر روند سری فیلم سریع و خشن را دنبال کنیم، از هر قسمت به قسمت بعدی شاهد بزرگتر شدن تمامی مسائل و ابعاد مختلف فیلم هستیم. مسئله ای که می تواند تاثیر مثبتی در فیلم داشته باشد و شاید هم در بعضی موارد، غلو بیش از حد به نظر برسد. به هر حال می توان فیلم سرنوشت خشمگین را ورودی موفق به دوره ی عدم حضور پاول واکر و شروع کننده ی یک موضوع جدید برای ادامه ی این عنوان نامید؛ همانطور که انتظار می رفت، وین دیزل نیز دوباره از فیلم استفاده و بار دیگر خود را به عنوان شخصیت اصلی فیلم ثابت کرد. همانطور که گفته شد، سرنوشت خشمگین شروع کننده ای برای عنوان های بعدی فیلم می باشد، مطمئنا عناوین جدیدی از فیلم در راه خواهند بود، اما سوال اساسی اینجاست که چه زمانی شاهد آخرین قسمت فیلم خواهیم بود؟